کتاب طریق بسمل شدن (محمود دولتآبادی / چشمه)
رمان «طریق بسمل شدن» را محمود دولتآبادی خالق اثر بیهمتای «کلیدر» نوشته است. طریق بسمل شدن در بستر جنگ ایران و عراق و در خط مقدم جبهه روایت میشود. در متن داستان، ستوان قصه مدام از بسمل شدن سخن به میان میآورد. «تو که میدانی من نام یک پرنده هستم، نام یک پرنده را بر خود نهادهام! و پرنده نابود نمیشود، بسمل میشود.» دولتآبادی این اثر را در فاصلهی سالهای ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۵ نگاشته است.
همینها، اینها، نمیبینیشان؟ تو نمیبینی؟ همه هستند، همه هستند. نمیبینیشان؟ کفن و قمقمه. نگاه کن، نگاه کن! «تشنهای، تو تشنهای برادرم. بنوش آب!» نگاه کن، نگاه کن! چه رستخیز روشنی! منم، تویی و دیگران. تویی، منم و دیگران. چه رستخیز روشنی. کلاهخود و چکمه و یراق. یکی به آفتاب میدهد سلام، یکی به آب. یکی به آسمان نیاز میبرد، یکی به خاک. یکانیکان بروز میکنند، از پناه خاک، از شکَفتهای درّهی هلاک، از حوالی و حدودِ تپّههای تاک، تپّهها و تنگههای کهنه و عمیق، پوده و عتیق، از درون خاک، از مغاکها، مثل رویش و شکفتنِ عجیب سنگها و خارها. پوستپوستهای خاک میشکَفت و میشکُفت از آن کسی ـ تنی. تنی که با کفن، تنی که بیکفن. بیرقی به دست یا نشانهای به نوک نیزهای. تکهپارهای نشانِ رایتی ـ پارهژندهای؛ ژندهای سیاه، ژندهای سپید، ژندهای کبود، سبز، ارغوانی و بنفش و سرخ و هر چه رنگ؛ رنگها پریدهرنگ...
- مشخصات محصول
- نظرات
هنوز نظری ثبت نشده
اولین نفری باشید که نظر میدهید
ثبت نظر